لني
به روزي فكر ميكنم كه كسي به اسم مصونيت ما را خفه نكند......
بعد نوشت:لعنت به هر چي كنكورِِِِِِِِ......از كارشناسي تا دكترا!
به روزي فكر ميكنم كه كسي به اسم مصونيت ما را خفه نكند......
بعد نوشت:لعنت به هر چي كنكورِِِِِِِِ......از كارشناسي تا دكترا!
اي كاش اين جمله فقط ديالوگي كوتاه در يكي از صفحات سمفوني مردگان نبود,اي كاش مي گفتيم آب و مي خورديم,ميگفتيم نفس و ميكشيديم,ميگفتيم اميد و اميدوار ميشديم,ميگفتيم امنيت و ارامش و بدست مي آورديم,ميگفتيم زمان و از دست رفته اش را جبران مي كرديم,مي گفتيم حركت و حركت ميكرديم, مي گفتيم خواستن,توانستن است و مي توانستيم,ميگفتيم تنها غير ممكن ,غير ممكن است و همه چيز را ممكن ميكرديم,مي گفتيم قورباغه و آن را قورت مي داديم!!و خلاصه به هر آنچه كه مي گفتيم عمل مي كرديم........
مي گفتيم فاصله و از ميان كلمات حذفش مي كرديم!
بعد نوشت:پروفسور بوبوس را حتما ببينيد.
از زمانی که صید قزل الا در امریکا و این پاراگراف نابش را خوانده ام به افرادی فکر میکنم که از دور مانند ابشاری خودنمایی میکردند اما همین که به انها نزدیکتر شدم صدای چوب را شنیدم........
جوابیه صید قزل الا در امریکا:
کاری از دست من برنمی امد.من نمیتوانستم یک ردیف!پله را به یک نهر تبدیل کنم.
پ.ن:من شبیه به گره گوار سامسا شدم یا گره گوار زامزا؟!(اخه ان زمانی که هنوز انسان بودم در ۲ ترجمه ی متفاوت ۲ تلفظ متفاوت از این اسم را خوانده بودم........)